Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار  گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از زاهدان، این آیین که قدمت آن به قرون اولیه اسلامی باز می گردد ، بازتابی از روحیه فتوت و جوانمردی مردمان سیستان نسبت به مظلومان و نیازمندان است.

در طليعه رمضان صدای برخيز كه وقت سحر است، سحرخوانان كه بر فضای شهر و روستاهای سيستان جاری می شود، صيقل دهنده روح مسلمانان و نويدگر گشايش درهای رحمت است که از این حرکت فرهنگی باید به بهترین شکل درس گرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وقتی پای سخن بزرگترهای سیستان می نشینیم و آنان نیز نقل قول های پدران خود از سنت رمضان خوانی را روایت می کنند، انسان به تاریخ این سرزمین می بالد و به خود و بزرگان این سرزمین افتخار می کند که در قرون گذشته همواره اعتقادات مذهبی را سرلوحه زندگی قرار داده اند.

رمضان خوانی چیست؟

در ایام ماه رمضان گروه های مختلف پنج تا ۲۰ نفره تشکیل و با مراجعه به در منازل شهروندان به صورت دسته جمعی اشعاری را می خوانند که از آن جمله رمضان الله، الله رمضان، رمضان الله خوشنام خدا، رمضان آمده میهمانش کنید،....

صاحبان منازل پس از خواندن این اشعار در حد وسع و توان خود گندم، حبوبات، پول، میوه و غیره و برخی خانواده ها که توان کمک کردن ندارند کاسه ای آب به گروه رمضان خوان هدیه می کنند.

برخی از این گروه ها هنگام سحر نیز با خواندن یارب به علی و فاطمه، یا رب به حسن و حسین، گناهان ما را ببخش مردم را بیدار می کردند.

حسین عسکری کهندل کارشناس فرهنگی اداره تبلیغات اسلامی زابل درگفتگو باخبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از زاهدان،گفت:رمضان خوانی و سحرخوانی دو سنتی دیرینه و زیبا در فرهنگ مردم سیستان به شمار می‌رود که تنها در ماه مبارک رمضان اجرا می‌شود.

حسین عسکری کهندل  افزود: بر اساس کتاب تاریخ سیستان، رمضان در این منطقه تاریخی غنی دارد و مردم این منطقه در صدر اسلام به دلیل برخورداری از رصد‌خانه به راحتی از حلول ماه مبارک رمضان با خبر می‌شدند و یک ماه را روزه داری می‌کردند.

حسین عسکری در ادامه گفت: رمضان خوانی و سحر خوانی دو آیین مهم منطقه سیستان در ماه مبارک رمضان است که هر کدام ویژگی خاص خود را دارد، در گذشته جهت اطلاع‌رسانی سحر به شیوه‌های خاصی صورت می‌گرفته، در بسیاری مواقع با ایجاد سروصدا در هنگام سحر، کوبیدن درب منازل، فانوس به دست و یا چاوشی کردن (خواندن اشعاری زیبا وعرفانی) فرارسیدن هنگام سحر را به همدیگر اطلاع می‌دادند که تا سال‌های متمادی به دلیل عدم وجود رسانه ویا وسایل ارتباط جمعی این شیوه مورد توجه بوده است.

وی در مورد آیین رمضان خوانی در منطقه سیستان گفت: گروه‌های شش تا ده نفره ای، در ساعات اولیه شب‌های نیمه دوم ماه مبارک رمضان تا شب قبل از ضربت خوردن امیرالمومنین علی (ع) بر درب منازل شهر و روستا رفته و به طور دسته جمعی با همخوانی و همنوایی و با آهنگ خاصی شعر رمضونیکه را که در وصف ماه رمضان است را می‌خوانند که صاحب خانه بعنوان تبرکی به گروه رمضان خوانی چیزی از قبیل: نقدینه یا شیرینی جات بدهد.

استاد دانشگاه و کارشناس فرهنگی اداره تبلیغات اسلامی زابل خاطرنشان کرد: سیستان سرشار از آداب و رسوم زیبایی است که متاسفانه در حال کمرنگ و فراموش شدن است بنابراین امیدواریم با فرهنگ سازی سعی بر حفظ این سنن زیبا شود.

رمضان خوانی جلوه‌ای زیبا به ماه مهمانی خدا داده است

محمد جهان تاب  محقق و پژوهشگر منطقه سیستان در گفتگو با خبرنگار  گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از زاهدان، گفت:رمضان خوانی یا سحر خوانی از دیگر سنت‌های مهم و ماندگار منطقه سیستان است که جلوه‌ای زیبا به ماه مهمانی خدا در این خطه از ایران اسلامی داده است.

وی افزود: در آئین سحرخوانی با توجه به رشد تکنولوژوی و وجود وسایل سمعی بصری باز هم فریاد ریش‌سفیدان سیستانی شنیده می‌شود.

وی ادامه داد: در این آئین بزرگان منطقه یک ساعت قبل از اذان صبح بر بالای بلندترین منطقه روستا می‌روند و با ضربه زدن به دهلی خاص و با خواندن اشعار دینی و عرفانی مردم را از خواب بیدار می‌کنند.

جهان تاب  ادامه داد: پس از آنکه مردم بیدار شدند با ذکر سروده‌ای خاص به استقبال اذان صبح می‌روند تا این که موقع اذان صبح آن را با صدائی بلند به مردم اعلام می‌کنند.

وی یاد آور شد: بر اساس برخی از روایت‌های موجود، آیین سحرخوانی و رمضان‌خوانی بیش از یک هزار سال پیش یعنی از اوایل اسلام، نزد ساکنان سیستان مرسوم بوده است.

پژوهشگر منطقه سیستان اظهار داشت: بیشتر روایت‌ها که در تاریخ ماندگار این خطه بر جای مانده، نشان دهنده آن است که رمضان‌خوانی در ایام نیمه ماه خدا برگزار می‌شود.

‌جهان تاب افزود: در زمان‌های گذشته تعدادی از جوانان برای کمک به نیازمندان این سنت حسنه را اجرا و در‌آمد حاصل از آن را بین مستمندان تقسیم می‌کردند.

 اگر رستم و دیگر پهلوانان زابلی شاهنامه را ساخته ذهن فردوسی بزرگ بدانیم، تاریخ بر وجود دیگر قهرمانان این خطه نظیر یعقوب لیث صفاری که علیه حاکمان جور زمان خود قیام کرد، گواهی داده است.

انتهای پیام/ع

 

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: رمضان 97 میراث فرهنگی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۰۵۱۹۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آریایی‌ها چه کسانی بودند؟/ نگاهی عمیق به مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران

آریایی‌ها یک گروه از اقوام هندوایرانی هستند که در گذشته از دشت‌های آسیای میانه به جغرافیای ایران مهاجرت کردند. این مهاجرت‌ها در دوره‌های مختلف تاریخی اتفاق افتاده‌اند. علی‌رغم اختلاف نظرها در مورد زمان و شکل این مهاجرت‌ها، اکثر تاریخ‌نگاران موافقند که آریایی‌ها جزو اولین گروه‌هایی بودند که به ایران مهاجرت کردند. 

به گزارش بیتوته، واژه "آریا" اصطلاحی است که در زبان سانسکریت و زبان‌های هندواروپایی برای اشاره به خود و دیگران با معنای "نجیب" یا "خوب" به‌کار می‌رفته است. این واژه در متون باستانی مانند ریگ‌ویدا، مهمتا، آوستا و... به‌عنوان توصیفی برای این گروه از افراد استفاده می‌شده است.

واژه "آریا" از اهمیت زیادی در متون سانسکریت و اوستایی برخوردار است و در طول تاریخ با مفاهیم مختلفی در این متون به کار رفته است. برخی از نظریه‌ها و تفسیرها در مورد مفهوم واژه "آریا" به شرح زیر است:

معنای اصلی مذهبی 

بسیاری از محققان، به ویژه در زمینه زبان‌شناسی و باستان‌شناسی، باور دارند که مفهوم اصلی واژه "آریا" در متون سانسکریت و اوستایی، معنای مذهبی و دینی داشته است. آنها به آریاهان (آریایی‌ها) به عنوان یک گروه قومی دین‌مدار اشاره می‌کنند و این واژه برای نشان دادن افرادی که به دین‌های هندوایرانی (مانند زرتشتیان) ایمان آورده‌اند، به کار رفته است.

تفسیر مفهوم ایرانی 

برخی از پژوهشگران معتقدند که واژه "آریا" اصطلاحی است که از کلمه "ایران" گرفته شده و به معنای مردمان ایران یا مرتبط با ایران است. این تفسیر به تبیینی جغرافیایی و نژادی اشاره دارد و نه الزاماً به معنای مذهبی.

تفسیر مفهوم نژادی 

برخی از نظریه‌پردازان اعتقاد دارند که مفهوم "آریا" ابتدا به همه اقوام هندواروپایی اطلاق می‌شد، اما به مرور زمان و با پیشرفت فرهنگ و تمدن، این مفهوم به معنای اقوام خاصی از هندوایرانیان محدود شد.

در کل، تفسیرها و نظریه‌ها درباره مفهوم واژه "آریا" متنوع هستند و مبتنی بر متون مذهبی، تاریخی، و زبان‌شناختی مختلف است. این مفهوم در متون باستانی به ویژه در سرزمین‌های هندوایرانی به کار رفته است و تأثیرات عمیقی بر فرهنگ و تاریخ این مناطق گذاشته است.

آریایی‌ها در ایران سکنا گرفته و به تدریج با جمعیت‌های محلی آنجا آمیخته‌اند. این ادغام فرهنگی و نژادی ممکن است در تکوین تمدن‌های باستانی ایران تأثیرگذار بوده باشد. در طول تاریخ، جامعه ایرانی با مشارکت افرادی از نژادها و فرهنگ‌های مختلف شکل گرفته است.

مطالعات باستان‌شناسی و زبان‌شناسی نشان می‌دهد که آریایی‌ها از زبان‌های هندواروپایی به خصوص شاخه‌ای که به آن هندو،آریایی یا هندو،ایرانی گفته می‌شود، استفاده می‌کردند. این زبان‌ها تأثیر بسزایی بر زبان فارسی و دیگر زبان‌های هندو،ایرانی داشته‌اند.

تمدن آریایی

مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران 

ورود آریایی‌ها به فلات ایران، در گروه‌های متفاوت و بزرگ، طی تقریباً هزار سال اتفاق افتاد و سرانجام، در اوایل هزاره‌ی اول قبل از میلاد، جایگزینی و سپس ایجاد فرمانروایی آن‌ها در نقاط مختلف این سرزمین را شکل داد.

از بررسی منابع و شواهد موجود می‌توان نتیجه گرفت که از اوایل هزاره‌ی سوم پیش از میلاد، مهاجرت آریایی‌ها به ایران آغاز شد. این مهاجرت‌ها در دسته‌های بزرگ و کوچک به صورت متناوب طی دو هزاره ادامه یافت. اقوام آریایی در این حرکت‌ها در نقاط مختلف پراکنده شده و در بین اقوام بومی جا نمی‌گرفتند. در عین حال، در زندگی اجتماعی آن‌ها، اثرات چشمگیری برجای گذاشتند.

سرانجام، در هزاره‌ی اول پیش از میلاد، این اقوام در سه گروه متمایز، یعنی مادی، پارسی و پارتی، انسجام یافتند و به عنوان مثلثی که غرب، جنوب و شرق ایران را فرا گرفته بودند.

اولین حکومت آریایی با نام مادها در غرب این مثلث شکل گرفت و فصلی نو در تاریخ ایران و جهان گشود.

در سراسر ایران، به ویژه در غرب ایران، حکومت‌های مهم و کم‌وبیش متنوعی وجود داشتند که زندگی عهد کهن این منطقه را شکل داده بودند. آریایی‌ها هنگام مهاجرت و ورود به تدریج و به نحوی مستمر و پیوسته وارد قلمرو این حکومت‌ها می‌شدند. در ابتدا، این ورود فرم مشخصی نداشت و با تأثیر گذاشتن بر فرهنگ و تمدن بومی، زندگی را شکل می‌دادند.

اما به تدریج با افزایش جمعیت آن‌ها و ضعف حکومت‌های کهن، فرتوت و انحطاط یافته، به گونه‌ای شگفت‌آور تغییر کرد. آنان نه تنها جای خادمان را می‌گرفتند، بلکه به علت کثرت جمعیت، نیروی جسمانی و قدرت تحرک بیشتر، نژاد فائق را به وجود می‌آورند و بومیان آسیایی را به نابودی کشانیدند.

با توجه به کمبود منابع در مورد نحوه‌ی حرکت و ورود آریایی‌ها به سرزمین‌های جدید، می‌توان گروه بزرگی را تشخیص داد که به هند و اروپا مهاجرت کردند؛ این گروه به عنوان گروه هند و اروپا یا به اصطلاح دیگر، گروه هند و ژرمنی شناخته می‌شود. این عنوان به این دلیل اطلاق شده که آن‌ها منطقه‌ی وسیعی از هندوستان تا اسکاندیناوی را فرا گرفته‌اند و امروزه دانشمندان اطلاعات بسیاری از مشترکات فرهنگی، تمدنی و زبانی بین این گستره جغرافیایی را یافته‌اند. 

مهاجرت آریایی‌ها

مسیرهای احتمالی اقوام ایرانی

ورود آریایی‌ها باعث شکل‌گیری یک فصل تاریخی جدید در ایران شد. این دوران از اعصار طلایی تاریخ ایران به حساب می‌آید زیرا امپراتوری‌هایی که در این دوره به وجود آمدند، ابرقدرت شرق را در مقابل ابرقدرت غرب قرار دادند. سرزمین اولیه‌ی این اقوام در نواحی جنوب غربی استپ‌های روسیه بوده و به ایرانویچ معروف می‌شود. از اینجا این اقوام، با عبور از شمال و غرب دریاچه آرال و هندوکش، به سمت خوارزم و سغد حرکت کردند.

سپس از رود سیحون گذشته و به بلخ (باکتریا) رسیده و در اینجا به دو شاخه شرقی و غربی تقسیم شدند. گروه غربی با گذر از شمال و غرب دریای خزر و قفقاز و دور زدن دریای سیاه، به شبه‌جزیره‌ی آناتولی (آسیای صغیر) رسیدند. در همین حین، این گروه در ابتدا بین اقوام هوری که حکومتی مهم داشتند، رخنه کردند و به تدریج به دلیل کثرت جمعیت، نژاد برتر شدند. به این ترتیب، حکومت میتایی آریایی در هزاره‌ی دوم پیش از میلاد شکل گرفت.

شاخه‌ی شرقی آریایی‌ها، که به نام هند و ایرانی مشهور است، پس از عبور از کناره‌های رود جیحون و رود بلخ، نواحی مختلف را زیر پوشش نژادی خود قرار دادند و گروه باقی‌مانده دوباره راه خود را به سمت جنوب ادامه دادند و به دو شاخه‌ی متمایز تقسیم شدند:

شاخه‌ی هندی 

شاخه‌ی هندی پس از عبور از بلخ، به جانب کوه‌های هندوکش روان شد. گروهی از آن‌ها در کناره‌های رود کابل مستقر شدند و گروه دیگر به موازات آن رود به جانب هند رفتند. این گروه پس از ورود به سرزمین هندوستان، به سوی رود سند پیش رفته و به تدریج نژاد آریایی هندی را به وجود آوردند. آریایی‌های ایرانی و هندی که در سرزمین مادر در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند، دارای مشترکات فراوانی در تمام ابعاد زندگی بودند.

شاخه‌ی ایرانی 

شاخه‌ی آریایی ایرانی در ابتدای هزاره‌ی اول پیش از میلاد، در حدود بلخ از برادران خود که به جانب هند می‌رفتند، جدا و وارد ایران شدند. این گروه پس از معابر شرقی دریای خزر به جانب شرق و غرب ایران روان گشتند و به تدریج در سراسر این سرزمین پهناور پراکنده شدند.

شواهد نشان می‌دهد که آریاییان ایرانی و هندی، مدت‌های بسیار طولانی در یکجا و در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند. این همبستگی نژادی، فرهنگی و تمدنی، به‌ویژه از فحوای ودا کتاب مقدس هندیان و نیز اوستا کتاب مقدس ایرانیان، مشخص می‌شود.

آریایی‌های وارد شده به ایران، به دسته‌های گوناگونی تقسیم شدند. یک گروه به سوی شمال و شمال غربی این سرزمین رفتند و به داخل سرزمین کاسی‌ها نفوذ کردند. این گروه با گروه‌های بومی و آریایی که از قبل در نزد آنان رخنه کرده بودند، آمیخته و نهایتاً کاسی‌ها را آریایی خواندند.

دسته‌ی دیگر در شمال شرقی و شرق ایران استقرار یافته و با تکمیل تعداد افرادشان اقوام پارتی را به وجود آوردند، یعنی همان اقوامی که بعدها شاهنشاهی اشکانی را بنیان گذاشتند. دسته‌ای دیگر نیز به سمت جنوب و غرب ایران حرکت کرد.

به نظر می‌رسد که در ابتدای هزاره‌ی اول پیش از میلاد، مهاجمان آریایی، به زور و با امواج متوالی وارد می‌شدند و از دو راه، یعنی دو معبر شرقی و غربی دریای خزر از طریق ماوراء النهر و قفقاز، به مهاجرت خود ادامه می‌دادند. این مهاجران نه تنها در بین بومیان و در کنار هم زندگی می‌کردند بلکه برخلاف هزاره‌های گذشته، در حکومت‌های مستهلک نشدند، بلکه خلاف آن، همبستگی و تعامل بین آریاییان ایرانی و هندی، بسیار طولانی و موفقی بود.

آریایی‌ها پس از ورود به ایران، به دو شاخه اصلی تقسیم شدند: شاخه شرقی و غربی. شاخه شرقی که به سوی هندوستان متوجه می‌شد، به دلیل تسخیر پیشین نژادنشان از این سرزمین، به سمت ایران جلوگیری شد. بنابراین، آن‌ها به سمت غرب حرکت کردند. در این مسیر، ایلام را فرا گرفتند و به شکلی به شهر ایلام رسیدند. در اینجا، آریایی‌ها اقامت گزیدند و به کوچ نشینی‌های فصلی پرداختند.

این شاخه از آریایی‌ها در ادامه مسیر خود به سمت غرب پیش رفته و با مردمان آشور روبرو شدند. این تداخل باعث نفوذ آریایی‌ها به داخل حکومت اورارتور گردید و در نهایت، با تداوم حرکت، سرزمین ماد را فرا گرفتند.

در میان آریایی‌های مهاجر، سه گروه بزرگ و مهم به وجود آمدند: مادها، پارسها، و پارتها. این سه گروه نژادی نقش بسزایی در تاریخ ایران باستان ایفا کردند. مادها در نواحی مختلف شمالی و شمال‌غربی ایران پراکنده شدند. پارسها به منطقه‌های جنوب‌غربی از دریاچه ارومیه مهاجرت کردند و قرار گرفتند. این قوم در آینده، امپراتوری اختصاصی خود یعنی امپراتوری هخامنشی را بنیان نهادند. پارتها نیز به سرزمین‌های جنوبی و غربی از ایران پراکنده شدند.

از این نوع تقسیمات نژادی و مهاجرت‌ها، تحولات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جدیدی در ایران باستان به وجود آمد. آریایی‌ها با ورود به این سرزمین‌ها، سازمان‌دهی نسل‌های جدیدی از ایرانیان را آغاز کردند و تداوم این فرآیند، نقش مهمی در تاریخ این منطقه ایفا نمود.

هم‌جواری دو قوم پارس و ماد در نهایت به برخی درگیری‌ها منجر شد، حکومت مادها با ورود کوروش کبیر، بنیان‌گذار امپراتوری هخامنشی، به پایان رسید. متأسفانه، تا به حال اطلاعات کافی از مادها به‌صورت نوشتاری یا حتی غیرنوشتاری در دست نیامده است.

به جز نوشته‌های هرودت، اطلاعات کمتری از زندگی و تاریخ مادها وجود دارد. از منابع دیگر نیز می‌توان به مکاتبات و گزارشات آشوریان و بابلیان اشاره کرد که به‌صورت پراکنده و محدود به برخی جزئیات از تاریخ مادها اشاره دارند.

هرودت به‌عنوان یکی از نخستین تاریخ‌نگاران یونانی، در اثر خود شرح جزئیات تاریخ مادها را ارائه کرده است. او ادعا می‌کند که مادها نخستین قومی بودند که از سلطه آشور خود را آزاد کردند. طبق گزارشات هرودت، در یک مجلس مشورتی میان سران قبایل ماد، دیااکو به عنوان شاه ماد انتخاب شد و به خواسته­ هایش که ایجاد تشریفات و گرد هم آمدن مادها و تاسیس شهری جدید و کاخی باشکوه بود، مردمان تن دادند.

پس از 53 سال حکومت دیااکو، پسر او به نام فروتیش شاهی را به ارث برد. بنا به گفته هرودت، پارسی‌ها نخستین قومی بودند که تحت حمله مادها قرار گرفتند و مورد اخلاقی و سرزنش‌های مادها قرار گرفتند. پس از این حمله، فروتیش به آشور حمله کرد و در نبردی کشته شد.

سپس حکومت به فرزندش، هوخشتره، منتقل شد. او با تشکیل ارتش منظم به جنگ با آشوریان پرداخت و درگیر حمله سکاها شد، که به 28 سال حاکمیت سکاها بر ماد منجر شد. هوخشتره سرانجام با موفقیت سکاها را شکست داد و برای حمله مجدد به آشوریان آماده شد. در نهایت، با همراهی بابلیان، آشوریان را شکست دادند.

هرودت در نهایت حکومت 25 ساله فرزند آخرین پادشاه ماد، آستیاگ را تا انتقال قدرت به پارس توسط کوروش کبیر شرح می‌دهد.

با توجه به اطلاعات موجود، می‌توان نتیجه گرفت که حکومت مادها در واقع اولین شاهنشاهی یا امپراطوری در ایران نبود، بلکه بهتر است آن را یک مجموعه سیاسی ثابت دانست. این نظر ممکن است ناشی از باور عمومی باشد که قدرت معادل با آشوریان باید باشد تا بتوانند آشور را منهدم سازند؛ به عبارت دیگر، این باور وجود دارد که مادها نیز امپراطوری داشته‌اند.

همچنین، ارتباط نزدیک مادها و پارس‌ها و نقش مادها در امپراطوری پارس‌ها می‌تواند باعث ایجاد این ایده شود که مادها پیش از ظهور پارس‌ها نیز امپراطوری داشته‌اند. نام مادها همیشه به همراه امپراطوری پارسیان ذکر شده و این موضوع به تقلید از الگوی هرودت در توجه به امپراطوری ماد سوق داده است.

در اینجا، گروهی از پژوهشگران مادها را همراه با بابل در ماجرای سقوط آشور نقش برتری ایفا کرده و معتقدند که حضور کمرنگ مادها در گزارش‌های بین‌النهرین ممکن است ناشی از عدم انتقال صحیح این خبر از سوی بابلیان باشد.

با این حال، همکاری بابلیان در این عملیات نقش مهمی در پیروزی مادها داشته و تمام شواهد نشان می‌دهد که این بابلیان بودند که از لحاظ ارضی از شکست آشوریان بهره‌مند شدند، و مادها از این پیروزی‌ها سهم کمتری به‌دست آوردند. این نشان‌دهنده‌ی عدم برتری مادها بر سایر اقوام در این اتحادیه است.

نام مادها برای اولین بار در کتیبه‌های شالمانسر سوم در اواخر قرن نهم پیش از میلاد آمده است. با توجه به گزارشات آشوریان، این اقوام ایرانی از نظر آشوریان اهمیت یکسانی داشتند و در تحت سلطه آوردن و یا خراج گذاری و ارسال هدیه و گروگان، نام مادها و پارس‌ها بدون برتری از یکدیگر آمده است.

بر اساس این اطلاعات، هیچ یک از این اقوام برتری خاصی بر دیگری نداشته‌اند، و ویژگی‌های جغرافیایی منطقه غرب زاگرس نشان‌دهنده‌ی وجود شمار زیادی واحد سیاسی کوچک و پراکنده بوده است.

در نهایت، باید به این نکته اشاره کرد که تا کنون نمی‌توان از پادشاهی متمرکز یا یک امپراطوری مادی در این زمان حکایت کرد. وقایع بعدی نظیر جنگ با لیدی‌ها که بدون نتیجه به پایان رسید و یا جنگ با پارسیان که به نابودی سیاسی مادها منجر شد، نشان می‌دهد که مادها در این دوران به عنوان یک قدرت نظامی و سیاسی برتر در این اتحادیه شناخته نمی‌شدند.

به نحوی متفاوت از گزارشات هردوت و با استناد به منابع و گزارشات آشوری،  می توان نتیجه گرفت که شاهان ماد هیچ‌کدام به یک ساختار دولتی متمرکز و دائمی مانند شاهان آشور دست نیافته‌اند. در آن روزگار، احتمالاً به دلیل تاثیر سقوط آشور که تا آن زمان به عنوان تأمین‌کننده امنیت جاده‌های تجاری غرب به شرق، و به‌عنوان عاملی که باعث رشد اقتصادی و سیاسی همسایگان می‌شد، شناخته می‌شد، حرکتی به سوی اتحاد و یکپارچگی سیاسی صورت گرفت. اما این تغییرات به یکباره و به نظر می‌آید که زیر تأثیر سقوط آشور رخ داده باشد و باعث رکود و افول مناطق مرتبط شده با آشور شده باشد.

از سوی دیگر، مولفه‌هایی که برای تشکیل یک دولت دائمی ضروری بودند، در جامعه مادها وجود نداشت. وجود یک دستگاه اداری، قشربندی اجتماعی، مقامات و مشاغل منظم، ارتش و ساختار نظامی، منبع منظم درآمد، ایدئولوژی برای مشروعیت‌زایی، و حتی قانون و نظم در جامعه مادها به شدت کمبود داشت. حتی اطلاعات ارائه شده توسط هردوت نیز با ویژگی‌های یک امپراطوری یا شاهنشاهی هم‌خوانی ندارد.

بعضی پژوهشگران معتقدند که نامگذاری شاهنشاهی یا امپراطوری برای مادها توسط هردوت به‌منظور سهولت در شرح حوادث متنوع و پرآکنده آن دوره صورت گرفته است. این تفاوت‌ها و عدم تطابق با ویژگی‌های یک امپراطوری، موجب می‌شود که ادعاهای هردوت در مورد امپراطوری مادها به شکل کامل قابل قبول نباشد.

از این منظر، به نظر می‌رسد که مادها نه تنها یک امپراطوری تشکیل نداده‌اند، بلکه موفق به تشکیل یک دولت دائمی هم نشده‌اند و تنها در مواقع بحرانی، اتحادیه‌ای با ساختار قبیله‌ای تشکیل می‌دادند. می‌توان نتیجه گرفت که جامعه مادها در حال دگرگونی مداوم بوده و شاید به سمت دولتی دائمی حرکت می‌کرده‌اند، اما شرایط تحت تأثیر سقوط آشور این جریان را متوقف کرده است.

در نهایت، با توجه به جایگاه سیاسی و نظامی مادها در منطقه، ممکن است عجیب به نظر آید که آنها به جای تلاش برای برقراری روابط دوستانه با پارس‌ها (که از نظر نژادی، فرهنگی و اجتماعی به آنها نزدیک‌تر بودند)، در فکر سلطه بر آنها بوده‌اند.

به خصوص که منابع آشوری و بابلی و شواهد تاریخی نشان می‌دهند که پارس‌ها استقلال و توانمندی نظامی داشته‌اند و در پیمان‌های نظامی علیه آشوریان شرکت کرده و در نهایت موفق به سلطه بر سرزمینشان، قلمروی شرقی عیلامی‌ها، در زمان فرمانروایی مادها در منطقه‌ی زاگرس شده‌اند.

آمیختگی دو قوم ایرانی و بومی

نگاهی به تاریخ آمیختگی دو جامعه ایرانی و بومی، از زوایای مختلف ما را به دورانی بی‌نظیر می‌برد. در تپه‌ی باستانی سیلک، بازسازی‌ها از ورود مهاجمان ایرانی با گله، زنان، و کودکان خود به نجد ایران خبر می‌دهند. این مهاجمان ابتدا به خدمت امرای محلی می‌پیوسته و سپس خود جایگاه بالاتری را به دست می‌آوردند.

آثار باشکوه یک امیر تازه‌وارد در قله‌ی تپه‌ای مصنوعی در سیلک نماد از آغاز یک دوره جدید است. قبرهای دیگر در کف خانه حفر نشده‌اند و گورستان چند صد متر دورتر از آن واقع شده است. اموات با لوازم متنوع در خاک  دفن می شدند، سلاح‌ها از مفرغ و آهن می‌باشند. نقوش ظروف سفالی نیز از سیلک تا نقاط مختلف ایران به ویژه نجد، شاهد ذوق هنری و فرهنگ متنوعی هستند.

پس از حمله اقوام ایرانی، جامعه بومیان به شکلی دیگر طراحی شد. آنان مانند رعایا برای امیران فرمانروا کار می‌کردند و تدریجاً جامعه با طبقات مختلفی روبرو شد. تیره‌های ایرانی، شاهنشاهی بزرگی را رقم زدند و پس از سده‌ها، به عنوان فرمانروایان آسیا شناخته شدند.

سوالات متداول درباره مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران

۱. آریایی‌ها چه کسانی بودند و به کجا مهاجرت کردند؟

آریایی‌ها جزو اولین اقوامی بودند که از دشت‌های آسیای میانه به جغرافیای ایران مهاجرت کردند. آنها از اقوام هندوایرانی به شمار می‌آمدند و در ایران ساکن شدند.

۲. مفهوم واژه "آریا" چیست؟

واژه "آریا" از واژه‌هایی است که در متون سانسکریت و اوستایی به کار برده شده است. این واژه معمولاً به اقوام هندوایرانی اطلاق می‌شود و مفهوم مذهبی و جغرافیایی دارد.

۳. چرا آریایی‌ها به ایران مهاجرت کردند؟

آریایی‌ها از دشت‌های آسیای میانه به دلیل مختلف، از جمله تغییرات جغرافیایی و مذهبی، به ایران مهاجرت کردند. این مهاجرت‌ها تأثیرات عمیقی بر تاریخ و فرهنگ ایران گذاشت.

۴. آیا واژه "آریا" به تمام اقوام هندواروپایی اطلاق می‌شد؟

اصطلاح "آریا" در ابتدا به همه اقوام هندواروپایی اطلاق می‌شد، اما به مرور زمان و با پیشرفت فرهنگ و تمدن، به معنای اقوام خاصی از هندوایرانیان محدود شد.

۵. آیا مهاجرت آریایی‌ها به ایران تأثیراتی بر فرهنگ و تاریخ این منطقه گذاشت؟

بله، مهاجرت آریایی‌ها به ایران تأثیرات گسترده‌ای بر فرهنگ، زبان، و تمدن این منطقه داشت. این تأثیرات عمیق در تاریخ و تمدن ایران به‌خصوص در دوره‌های باستانی قابل مشاهده است.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • برگزاری آیین نکوداشت ۱۶ اردیبهشت روز مراغه
  • برگزاری آیین نکوداشت روز مراغه
  • کسب عنوان برتر دانشجویان دانشگاه آزاد سقز در جشنواره نمایشنامه‌خوانی
  • کسب عنوان برتر دانشجویان دانشگاه آزاد سقز در جشنواره نمایشنامه خوانی
  • فارسیان، پلکانی به بلندای تاریخ
  • نظربازی با اصفهانِ اردیبهشتی
  • برگزاری آیین پایانی ششمین جشنواره ملی روستایی و عشایری رضوی در استان بوشهر
  • برگزاری آیین چهارپایه خوانی در روستای ده زیار کرمان
  • ۶ روستای دشتستان میزبان جشنواره ملی رضوی + تصویر
  • آریایی‌ها چه کسانی بودند؟/ نگاهی عمیق به مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران